سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از خدا بترس هر چند ترسى اندک بود ، و میان خود و خدا پرده‏اى بنه هر چند تنک بود . [نهج البلاغه]
حکایت - آرزو - اس ام اس سرکاری و جوک
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • یک زوج در اوایل  60  سالگی، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودند.

    ناگهان یک پری کوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت: چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و درتمام این مدت به هم وفادارموندین، هر کدومتون می تونین یک آرزو بکنین.

    خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من می خوام به همراه همسر عزیزم، دور دنیا سفر کنم.

    پری چوب جادووییش رو تکون داد و

    اجی     مجی    لا ترجی

    دو تا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و  شیک در دستش ظاهر شد.

    حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت:

    خب، این خیلی رمانتیکه ولی چنین موقعیتی فقط یک بار در زندگی آدم اتفاق می افته، بنابراین، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری  30  سال جوانتر از خودم داشته باشم.

    خانم و پری واقعا ناامید شده بودن ولی آرزو، آرزوه دیگه  !!!

    پری چوب جادوییش و چرخوند و.........

     اجی     مجی    لا ترجی

    و آقا  92  ساله شد!

     



    پنج شنبه 86/6/8
    نظرات دیگران: نظر



    لینک باکس

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 47
    بازدید دیروز: 4
    کل بازدید :380566

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    حکایت - آرزو - اس ام اس سرکاری و جوک

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<